وقتی جوجه ای با پاهای باز می نشیند و کمک می خواهد، نه گفتن سخت است. و اگر خواهرت باشد، غیرممکن است. اما حتی برای برادرت هم خوب است که پاهای خوش فرمش را دراز کند. چه کسی فکرش را میکرد که برای او سختی داشته باشد؟ اما خواهر کوچک، با قضاوت در فیلم، چیزی در مورد نجابت نمی دانست. او بلافاصله یک دیک در دهانش گرفت. من در مورد آنها عوضی ها تعجب می کنم، آیا آنها غیر از دیک چیز دیگری در سر دارند؟ مثل مغز؟
یک اتاق قرمز، یک شمع سوسوزن و یک زن آبدار با ماسک سیاه، با گوش های گربه ای. پاهایش باز شده و منتظر مجازات است. آیا این همان چیزی نیست که هر مرد ماچوی وحشی رویای آن را می بیند، آیا این همان منظره ای نیست که مغز او تصور می کند؟ شورت آویزان از دهانش فقط تحقیر او را برجسته می کند. او را تا آخر به داخل هل می دهند، نفس نفس می زند، اما چه کسی برای او متاسف خواهد شد؟ هوترهایش از این طرف به آن طرف می چرخند، خروس زورگیرش سوراخ خیسش را محکم می کوبد. و هیچ راه دیگری با عوضی وجود ندارد - او باید با ملایمت تمام دستورات استاد را اطاعت کند!
آلیس من تو را می خواهم